آیا اقتصاد جهانی با در دوران ترامپ با خطر اوجگیری دوباره «جنگ ارزها» روبهرو است؟
جنگ ارزها
اصطلاح «جنگ ارزها» در دهه ۱۹۳۰ میلادی به ادبیات اقتصادی راه یافت. در پی بحران بزرگ مالی سال ۱۹۲۹ در آمریکا و سرایت آن به اروپا و بعضی دیگر از مناطق جهان، تقریبا همه اقتصاد های پیشرفته آن دوران به سیاست های بسته در زمینه بازرگانی خارجی روی آوردند. هدف آن بود که، با سیاست کاهش واردات، بازار ملی تا آنجا که ممکن است بدون ترس از رقابت کالا های خارجی در اختیار واحد های تولیدی داخلی قرار بگیرد و اشتغال حفظ شود. از سوی دیگر هر کشوری تلاش میکرد برای بازگشت به رونق، صادرات خود را تا سر حد امکان بالا ببرد.
یکی از مهم ترین اهرم های مورد استفاده کشور ها برای دستیابی به این هدف، کاهش نرخ برابری پول ملی در برابر ارز های رقیبان بود. در واقع وقتی یک کشور دارای تولیدات صنعتی و کشاورزی قابل صدور (و نه هر کشوری) پول ملی خود را تضعیف میکند، وارداتش گران و صادراتش ارزان تمام میشوند. با این کار، کالا های خارجی وارداتی آن کشور، به دلیل گران تر شدن، مشتریان کم تری پیدا میکنند و، در عوض، کالا های صادراتی همان کشور، به دلیل ارزان تر شدن، با تقاضای اضافی در خارج از مرز های ملی روبرو میشوند. در این شرایط اقتصاد کشوری که پول خود را تضعیف کرده، طبعا جان میگیرد و، در مقابل، اقتصاد کشور های رقیب آسیب میبینند.
مساله در آنجا است که دیگر قدرت های صنعتی هم بیکار نمینشینند و، به سهم خود، برای مقابله با مثل، نرخ برابری پول های خود را تنزل میدهند. حاصل آنکه زنجیره ای از کنش ها و واکنش ها به وجود میآید و «جنگ ارزها» بالا میگیرد، ثبات از روابط بازرگانی بین المللی رخت بر می بندد و «دامپینگ پولی» جای روابط سالم مبادلاتی را میگیرد. این همان وضعیتی است که در دهه پیش از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، پیش از آنکه یک جنگ واقعی خانمان سوز و همه جانبه، دنیا را در وحشت و خون فرو ببرد.
به منظور جلوگیری از تداوم همین «جنگ ارزها» بود که قدرت های آنگلوساکسون (آمریکا و بریتانیا) در کنفرانس معروف «برتون وودز» در سال ۱۹۴۴ یک نظام تازه پولی بین المللی را پایه ریزی کردند تا جلوی بی ثباتی های پولی را بگیرند. همچنین نهادی را زیر عنوان «صندوق بین المللی پول» به وجود آوردند تا با اعمال نظارت بر این نظام تازه پولی، مانع از آن شود که کشور ها بتوانند از راه دستکاری ارز بر صادرات و وارداتشان تاثیر بگذارند.
نظام پولی بین المللی برآمده از کنفرانس «برتون وودز» تا سال ۱۹۷۱ دوام آورد. در این سال ریچارد نیکسون رییس جمهوری آمریکا به رابطه میان دلار و طلا پایان داد و راه را بر شناور شدن دلار و دیگر پول های معتبر بین المللی گشود. با این تحول شرایط لازم برای بازگشت دوباره «جنگ ارزها» فراهم آمد، هر چند بانک های مرکزی در قدرت های بزرگ صنعتی جهان متعهد شدند از راه مشورت و همکاری دایمی جلوی بی ثباتی پولی در جهان و بازگشت به سال های پیش از جنگ دوم را بگیرند.
از آن زمان تا امروز «جنگ ارز» ها البته به شکل نرم آن جریان دارد، ولی قدرت های بزرگ صنعتی غرب در مجموع در مهار آن موفق بودند و اجازه ندادند این پدیده به یک عامل بحرانزای دایمی بدل شود. طی چند دهه نخست بعد از جنگ جهانی دوم، ژاپن با پایین نگهداشتن مصنوعی نرخ «ین» صادراتش را به گونه ای چشمگیر بالا برد، پیش از آنکه زیر فشار آمریکا و اروپا از «دامپینگ» پولی دست بردارد. بعد از ژاپن، این چین بود که با «یوآن» ارزان به «جنگ ارزی» علیه قدرت های غربی و نیز شمار زیادی از کشورهای در حال توسعه روی آورد و همچنان به این سیاست ادامه میدهد.
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۵ ساعت 21:3 توسط دلخوش
|